من وسیب ها با هم رسیده ایم!

محبوب من! کجا دنبال روزهای خوب بگردیم؟ شاید شبی است که زیر نقاب روز پنهان است. دراز شبی که با نقاب روز، چهره پوشانده است. 
محبوب من! جرأت شکوه ای نیست، اما من از اول می دانستم که هرروز صبح زود، خورشید می آید، فقط برای دیدن شما. از اول می دانستم که آیینه ها فقط می خواهند شما را ببینند. خودم از دورها دیده ام، همین که می گذرید،کوه ها پیش پای شما زانو می زنند.
محبوب من! حالا دیگر،همۀ آن کوه ها را باد برده است.
محبوب من! یادش به خیر. عاشقی را می شناختم، هرشب دیوارها را می خورد، قفل ها و زنجیرها را می خورد، پای خود را به کوچه محبوب می رسانید؛ آهی می کشید و پیش از برآمدن آفتاب، سراسیمه به چاردیواری تنگ خود برمی گشت. 
محبوب من! گاهی من وسیب ها با هم رسیده ایم و باز شما را ندیده اییم.
محبوب من! شماکه رفتید، قند وشکر هم رفتند، ونسل عسل، به کلی منقرض گردید. دیگر شیرینی ای پیدا نمی شود.
شما که رفتید، خنده ها هم رفتند. بوسه ها پیرشدند. زندگی هم ‌تا اطلاع ثانوی، تعطیل شده است.
محبوب من!
دست هایمان را گم کرده ایم. چشم ها، گوش ها و دهان هایمان را گم کرده ایم. روی زمین، نشانه ای از ما نیست. فقط دراعماق ریشه هامان به هم پیچیده اند و انتظار فصل روییدن را می کشند. ما به اتفاق، سر از اعماق بیرون می کشیم، ‌قد می کشیم و دیگر تبری جلودار قد کشیدن مان نیست. ما قد می کشیممم…… یادش به خیر، آن سال ها برایت شعبده بازی می کردم. باتوم پتسبانی را تبدیل به دسته گلی رنگی کردم و شما غش غش خندیدی. کلاهی کبوتری درآوردم، از،،،،
اکنون سالهاست که ازهم دوریم. من متر برداشته ام، ‌رفته و دوری خودمان را متر زده ام،. ما خیلی از هم دوریم. چنان که هیچ متری قادربه گرفتن اندازه این دوری ها نیست.

از اینجا


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بتن آماده و قطعات بتنی پیش ساخته خانه برفی به رنگ رویا آشپزی آتلیه عکاسی عروس Antawan آموزش بازگرداندن اکانت اینستاگرام کارشناسی ارشد تحقیقات آموزشی - مرکز گناباد Brandon